گلایه کردیم و غر زدیم !
بیدردمان کردی و ...
این روز ها بهانه ای نیست که بردر خانه ات خیمه زنیم .
نه دل ِدرد طلبیدن داریم و نه کوهی از قساوت ...
تا فراموش کنیم ، لذت هم کلامیهایمان با تو را !
امشب با این بهانه تا صبح ؛ گلایه میکنم !
کافی است برای نگاه تو یا نه ؟!
تقصیر ما بود یا تو ؟!
« اینکه باورمان شده ؛
بعد ازهر گناهی ، نوازشی درانتظارمان است»!
درباز کن ؛
طلبکار هزارسال ، نوازشت آمده !
تولد ما ، قرین ناله بود .
از همان اول راه ،دل تنگت شده بودیم.
کودکانه گریه خواهیم کرد و این بار فریب آغوشهای " زود گذر "، را نخواهیم خورد .
ولو به صداقت و گرمی "مادران " باشد.
تا دست "لحد "بر گونه مان نکشی ، اشکاهامان جاری خواهد بود.
چهل روز هدیه کردی به موسی ؛
آنچه را که ، یک ابدیت ، میتوانم از تو بخواهم !
یک ابدیت به تو خواهم گفت :
«عزیز من » !
«عزیز من » !
«عزیز من » !
...
قله قبرم ، « طور » من خواهد بود ! " فارحم ،من راس ماله الّرجی "
عزیز مادرانمان هستیم.
همیشه و در همه حال !
نشانه ای، که چشم انتظاری توبر بازگشتمان را ، باور پذیرمیکند.
چشم انتظاری تو ؟!
همیشه و در همه حال ؟!
چه دیر باورشده ایم !
کاسه دل ،
باز تهی شد از بهانه نگاه تو !
القیت علیک محبه منی ، و لتصنع علی عینی ( طه 39 )
(ای موسی ! درقلبت محبتی از خودم گذاردم ، که بهانه نگاهم به تو باشد )
عزیز من !
عزیز من !
عزیز من !
...
« سمع الله لمن حمده »
شنیدن تو ٬ تازگی تکرار ماست .
« کاش باران بگیرد و ما را
سیل بردارد و زجا ببرد
سیل هم گیرم اینکه مارا برد
جز درخانه ات کجا ببرد ! »
مرد بد نام چون شود عاشق !
خبرش زود زود میپیچد
به همه گفته ام عزیز منی !
به همه گفته ام عزیز منی !
...
این خبر زود زود میپیچد !
« ارنی » موسی را خندیدی !
چه بارانی بود ٬ نم نم لبخند «لن ترانیت » !
...امشب کسی هوای بوسیدن تورا دارد !
".نیچه گفته بود « که تو مردی » ؛
هاوکینگ گفته « که تو نیستی » ؛
... بنگ ... و ما ،ما شدیم.
چه متوهمانه است، زندگی " بنگی " !
و من و تو بر مزار نیچه و هاوکینگ فاتحه می خوانیم .