گلایه کردیم و غر زدیم !
بیدردمان کردی و ...
این روز ها بهانه ای نیست که بردر خانه ات خیمه زنیم .
نه دل ِدرد طلبیدن داریم و نه کوهی از قساوت ...
تا فراموش کنیم ، لذت هم کلامیهایمان با تو را !
امشب با این بهانه تا صبح ؛ گلایه میکنم !
کافی است برای نگاه تو یا نه ؟!
لذت همکلامی با او را؟
سلام.خیلی زیبا وبا احساس بود.
میدونی گاهی اوقات (البته به نظر من)خدا خودش برا اینکه بندش به یادش نمیفته میگه بذار رهاش کنم بره سراغ غیر من و گناه کنه بعد که گناه کرد خودش برا طلب توبه سراغم میاد.اصلا بعضیا برا همین گرفتار گناه میشن نمیدونم منظورمو رسوندم یا نه
شخصییتتونو دوس دارم.جالبه.
درویش کوچه های تنهاییم کاسه گداایی مرا سکه نگاه تو کافی ست....
نگاه تو ؟!!!